ستاد اقامه نماز
۱۴۰۳/۱/۳۱
خاطرات نماز

يك مهندس روسي تعدادي كارگر ايراني را براي كار استخدام كرده بود، كارگران بنا به وظيفه شرعي وقت اذان كه مي شد براي خواندن نماز دست از كار مي كشيدند.

يك روز مهندس به آنها اخطار داد كه اگر هنگام كار نماز بخوانند آخر ماه از حقوقشان كسر مي شود . كساني كه ايمان ضعيف و سست داشتند از ترس كم شدن حقوقشان نماز را به آخر وقت مي گذراند اما عده اي بدون ترس از كم شدن حقوقشان همچنان در اول وقت ، نماز ظهر و عصرشان را مي خوانند. آخر ماه ، مهندس به آنها كه همچنان نمازشان را اول وقت خوانده بودند، بيشتر از حقوق ماهيانه پرداخت مي كند. كسانيكه نماز را به بعد از كار گذاشته بودند به مهندس اعتراض كردند كه چرا حقوق آنها را زياد داده است .

مهندس گفت :اهميت دادن آآنها به نماز و صرفنظر كردن از كسر حقوق، نشانگر آن است كه ايمان آنها بيشتر از شماست و اين قبيل آدمها هرگز در كار خيانت نمي كنند همچنانكه به نماز خود خيانت نكردند.



امير المؤمنين علي ( ع) : هرگاه كسي به نماز بايستد ابليس از روي حسادت به او مي نگرد چون مي بيند كه رحمت خدا آن شخص را در بر گرفته است .



شنبه ششم ارديبهشت 1393 ساعت 17:51 | توسط : گمنام

حاج ملا عباس تربتي معروف به حاج آخوند از علما و عرفاي وارسته معاصر مي باشند در كرامات و فضائل اين مرد ، مطالب زيادي گفته اند. كتاب ارزشمند «فضيلتهاي فراموش شده» در شرح حال و زندگي نامه اين عارف نامي نوشته شده كه مطالعه آن را براي جوانان توصيه مي نماييم. يكي از مسائلي كه ايشان بدان بسيار اهميت مي دادند و به عمل نمودن آن مقيد بودند نماز اوّل وقت بود.

خاطره اي را فرزندشان نقل مي كنند كه شنيدني است...


حاج ملا عباس تربتي

پنجشنبه بيست و هشتم فروردين 1393 ساعت 23:8 | توسط : گمنام
ساعاتي از روز را در كوه مي گذراند. 
كوه‌ منظره‌ بسيار زيبايي‌ داشت. 
احساس مي كرد در بالاي‌ كوه‌، ‌ به‌ آسمان‌ و شايد هم به معبود نزديك‌ تر است‌. 
معمولاً صبح‌ كه‌ هوا خنك‌ بود يا بعد از ظهر به قله صعود مي كرد. 
‌از پاي‌ كوه‌ تا قله‌ و‌‌ غار، يك‌ ساعت‌ طول‌ مي‌كشيد.



چهارشنبه بيست و هفتم فروردين 1393 ساعت 0:51 | توسط : گمنام
علي گوشه خلوتي نشسته بود و گذشته را در ذهن مرور مي كرد.  
چند سالي بود كه در خانه پسر عمويش زندگي مي‏كرد. 
مردم پسر عمويش را محمد امين خطاب مي كردند.  
به ياد صحبت هاي ديروز محمد(ص) افتاد. 

حضرت علي



چهارشنبه بيست و هفتم فروردين 1393 ساعت 0:40 | توسط : گمنام
روز به روز حلقه فشار و شكنجه را بر او تنگ تر مي نمودند.  
خصوصاً كه حاميان خود را از دست داده بود و اين ماجرا، جسارت دشمنان را دو چندان كرده بود. 
هر روز با ديدن و شنيدن مناظر رقت بار شكنجه، طاقتش كمتر مي شد، اما مأمور به صبر بود. 
مقدمات هجرت به شهر يثرب را فراهم ديد، تصميم خود را گرفت. 
دستور داد هر كس تحمل آزار مشركان را ندارد به سمت يثرب حركت كند. 
كم كم همه مسلمانان هجرت كردند و در آن شهر به پيروزي‏هاي چشمگيري دست يافتند.
به همين دليل، طالبان حق و جويندگان علم و معرفت، از گوشه‏ و كنار شهرها و روستاهاي دور افتاده به شهر يثرب كه اكنون به احترام پيامبر، مدينه ناميده مي شد، پناه آوردند. 
بزرگان قبايل عرب يكي پس از ديگري به مدينه نزد رسول الله آمدند و اظهار كردند:كه 
«ما مسلمان مي‏شويم به شرط اين كه: از نماز خواندن معاف باشيم.» 
حضرت فرمود:  
«ديني كه در آن نماز نباشد، خيري در آن نيست. 
خداوند نماز را واجب كرد و در اين وجوب رازهايي نهفته است. 
اگر مردم بدون تكليف رها ‏شوند، سرنوشتي جز سرنوشت گذشتگان خود، نخواهند داشت؛  
زيرا در ميان گذشتگان، انبيايي صاحب شريعت بودند كه چه بسا به خاطر آيين خود، جنگ‏ها نمودند، ولي به مرور زمان و در اثر كم توجهي مردم، آيين آنان به طور كلي از بين رفت.  
از اين رو خداوند متعال اراده نمود كه امت اسلام دچار چنين سرگذشتي نگردد، پس واجب كرد، تا در پنج نوبت، نام پيامبر برده شود و نماز به ياد خداوند برپا گردد تا مبادا ياد خدا و آيين پيامبر در چالش‏هاي زندگي گم شود، و از ياد رود.»

نماز مسلمانان

جمعه پانزدهم فروردين 1393 ساعت 20:7 | توسط : گمنام
نزديك غروب بود. خورشيد مي رفت تا چون ياقوتي سرخ در درياي غروب، غوطه ور ‏شود. 
كوچه هاي مدينه، از شنيدن خبر ورودش جاني تازه ‏گرفت؛ از هركوچه‏ ‏صداي هلهله و شادي بلند بود.  
مسلمانان مدينه، پيش از ورود پيامبر به مدينه تصميم گرفته بودند؛ همچون اديان ديگر روزي را براي عبادت و شكرگزاري قرار دهند. چون مي دانستند كه قوم يهود در روز شنبه و نصارا روز يكشنبه اجتماع مي كنند. 
آنها روز قبل از شنبه را كه در آن زمان «يَوْمَ العَرُوبَة» ناميده مي‌شد، براي اين هدف برگزيدند و به سراغ يكي از بزرگان مدينه به نام «اَسْعَد بْن زُرَارَة»، رفتند، او نماز را به جماعت بجا آورد و به آنها اندرز داد. به خاطر اجتماع مردم در اين روز، يوم العروبه، روز جمعه ناميده شد. 
«اسعد» دستور داد گوسفندي را ذبح كردند و غذاي، همگي از همان يك گوسفند بود، چرا كه تعداد مسلمانان در آن روز، بسيار كم و فقط حدود چهل نفر بود و اين نخستين اجتماع مسلمين در روز جمعه بود. 
پيامبر ظهر روز دوشنبه دوازدهم ربيع الاول وارد مدينه شد، چهار روز در «قبا» منتظر حضرت علي (ع)، حضرت فاطمه (س) و تعدادي از مسلمانان ماند و در اين مدت مسجد قبا را بنيان نهاد، سپس روز جمعه به سوي مدينه حركت كرد. به هنگام نماز به محله «بني سالم بن عوف» در وادي «رانوناء» رسيد و همراه مردم نماز روز جمعه را اقامه كرد و اين اولين نماز جمعه‌ اي بود كه رسول خدا بجا آورد و خطبه‌ نماز هم اولين خطبه حضرت در مدينه بود؛ رسول اكرم خطبه بليغي ايراد فرمود كه در اعماق قلوب آنان اثري بديع گذاشت. 
بعدها آيه نازل شد و نماز جمعه تشريع گرديد. از آن زمان يكي از نمازهايي كه بايد به جماعت خوانده شود و به تنهايي نمي توان خواند، نماز با عظمت جمعه است. نمازي كه زيباترين گردهمايي هفتگي مسلمانان و عالي ترين عبادت سياسي هر هفته خداپرستان است. در اين نماز، امام جمعه نمازگزاران را به تقوا و پاكدامني توصيه مي كند و آنها را از مسائل سياسي و اقتصادي جهان اسلام آگاه مي سازد. 
نماز جمعه طبق نظر شيعيان در زمان حضور پيامبر و امام معصوم و نايب خاص او واجب عيني است، اما در زمان غيبت كبري واجب تخييري است يعني نمازگزار ميان نماز جمعه و نماز ظهر مختار است.

تفسير نمونه، ج‏24، ص: 13، ذيل آيه 11سوره جمعه 

بحار الأنوار،ج 19، ص 126٫


جمعه پانزدهم فروردين 1393 ساعت 20:1 | توسط : گمنام

يكي از خصوصيّات استاد مطهّري رحمه الله عليه عنايت زياد به تهجّد و شب زنده داري بود و از دوران طلبگي تا آخر عمر، بدان پايبند بودند.

حضرت آيت اللّه العظمي سيد علي خامنه اي رهبر معظم انقلاب مي فرمايد:

ايشان هنگامي كه به مشهد مي آمدند، گاهي اوقات به منزل ما وارد مي شدند. اتاقي كه ايشان شبها مي خوابيدند، با يك در، با اتاقي كه من مي خوابيدم فاصله داشت . ايشان هميشه وقت خواب مقيّد بود به خواندن قرآن . صداي ايشان را شنيدم كه در هنگام تهجّد و نماز شب خواندن ، گريه مي كردند. البتّه نماز شب خوان زياد داريم ؛ امّا، نماز شب خواني كه در آن نيمه شب ، با آن حال اشك بريزدوگريه كند،كم داريم.

استاد مطهري


يكشنبه دهم فروردين 1393 ساعت 22:4 | توسط : گمنام
در يكى از جنگ‌ها كه پيامبر همراه لشكر بودند، در شبى كه پاسبانى لشكر اسلام بر عهده‌ى عباد بن بُشر و عمّار ياسر بود، نصف اول شب نصيبِ،‌عباد گرديد و نصف دوم نصيب عمار، پس عمار خوابيد و تنها بُشر بيدار بود و مشغول نماز گرديد در آن حال يكى از كفار به قصد شبيخون زدن به لشكر اسلام برآمد به خيال اينكه پاسبانى نيست و همه خوابند از دور عباد را ديد ايستاده و تشخيص كه انسانست يا حيوان يا درخت براى اينكه از طرف او نيز مطمئن شود تيرى به سويش انداخت تير بر پيكر عباد نشست و او اَبداً اعتنايى نكرد، تير ديگرى به او زد و او را سخت مجروح و خونين نمود باز حركت نكرد تير سوم زد پس نماز را كوتاه نمود و تمام كرد و عمار را بيدار نمود عمار ديد سه تير بر بدن عباد نشسته و او را غرق در خون كرده گفت: چرا در تير اول مرا بيدار نكردى عباد گفت: مشغول خواندن سوره‌ى كهف در نماز بودم و ميل نداشتم آن را ناتمام بگذارم و اگر نمي‌ترسيدم كه دشمن بر سرم برسد و صدمه‌اى به پيغمبر برساند و كوتاهى در اين نگهباني كه به من واگذار شده كرده باشم هرگز نماز را كوتاه نمي‌كردم اگر چه جانم را از دست مي‌دادم.

نماز عمار

چهارشنبه ششم فروردين 1393 ساعت 15:0 | توسط : گمنام
قافله‌اى از حاجيان در صحرا به خيمه‌ زنى رسيدند، خواستند استراحت نمايند. اجازه گرفتند و در خيمه‌اش وارد شدند. زن گفت اى زائران خانه‌ خدا خوش آمديد؛ شتران من به چَرا رفته‌اند وقتى برگشتند از شما پذيرايى مي‌كنم. زن بيرون شد از دور چوپان مويه كنان مي‌آمد به زن گفت: شترها نزديك چاه آب كه رسيدند هجوم آوردند و پسرت را به چاه افكندند. بديهى است چاه‌هايى كذايى كه عمق زياد و آب فراوان دارد افتادن در آنها مُردن است و اميد نجاتى نيست.
زن جلو رفت تا چوپان را آرام كند گفت ما ميهمان داريم صدا نكن مبادا ميهمان‌ها ناراحت شوند، ميهمان نوازى، لازمه‌ مسلمانى است. فوراً دستور داد گوسفندى كُشتند و آماده براي پذيرايى شد.
وقتى زن وارد خيمه شد حاجي‌ها به او گفتند ما خيلى متأسفيم كه چنين جرياني رُخ داده و در چنين موقعى مزاحم شديم.
زن گفت آقايان حُجّاج من نمي‌خواستم شما بفهميد و متأثر شويد ولى حالا كه دانستيد پس اذن بدهيد من دو ركعت نماز بخوانم، چراكه خدا در قرآن فرموده: «وَاستَعينُوا بِالصَّبرِ وَ الصَّلوه» به نماز طلب يارى كنيد. من هم براي بردبارى در اين مصيبت نماز بخوانم.
بعد گفت كه كدامتان مي‌توانيد قرآن بخوانيد؟ يكى از حاجي‌ها شروع به خواندن آيات اِسترجاع كرد «وَلَنَبلَُونّهم بِشَيء مِنَ الخَوفِ وَالجُوع … » زن گفت خدايا اگر بنا بود كسى در اين دنيا بماند بايد حبيبت محمد ـ صلّى الله عليه و آله و سلّم ـ مي‌ماند پروردگارا در قرآن مجيدت امرِ به صبر فرمودى و وعده‌ اَجر دادى، من در مصيبت جوانم صبر مي‌كنم تو هم در عوض پاداشت را شاملِ حال من گردان و اين جوانم را بيامرز.


چهارشنبه ششم فروردين 1393 ساعت 14:52 | توسط : گمنام

يك وقتي ما (حاج آقا قرائتي) در ستاد نماز نوشتيم آقازاده‌ها، دخترخانم‌ها، شيرين‌تريننمازي كه خوانديد براي ما بنويسيد. يك دختر يازده ساله يك نامه نوشت، همه ما بُهتمان زد، دختر يازده ساله ما ريش‌سفيدها را به تواضع و كرنش واداشت. نوشت كه ستاد اقامه نماز، شيرين‌ترين نمازي كه خواندم اين است.

به گزارش مشرق، كانون گفتگوي قرآني نوشت: گفت در اتوبوس داشتم مي‌رفتم يك مرتبه ديدم خورشيد دارد غروب مي‌كند يادم آمد نماز نخواندم، به بابايم گفتم نمازنخواندم، گفت خوب بايد بخواني، حالا كه اينجا توي جاده است و بيابان، گفت برويم به راننده بگوييم نگه‌دار، گفت راننده بخاطر يك بچه دختر نگه نمي‌دارد، گفت التماسش مي‌كنيم، گفت نگه نمي‌دارد، گفت تو به او بگو، گفت گفتم نگه نمي‌دارد، بنشين. حالا بعداً قضا مي‌كني.


جمعه يكم فروردين 1393 ساعت 12:36 | توسط : گمنام
تاریخ به روز رسانی: 1395/09/29
تعداد بازدید: 7697
امتیازدهی
میانگین امتیازها:2 تعداد کل امتیازها:40
مشاهده نظرات (تعداد نظرات 0)

ارسال نظرات
نام
آدرس پست الکترونیکی شما
شماره تلفن
توضیحات
خواندن کد امنیتی تغییر کد امنیتی
کد امنیت
آدرس:شهركرد، بلوار كاشاني، ستاد مركزي دانشگاه
كدپستي:8815713471 تلفن :
تاریخ بروز رسانی 1403/01/30
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد میباشد.
Copyright © 2014 S.K.U.M.S - All rights reserved
A+ A-
Powered by DorsaPortal